در پست قبلی نیم نگاهی به مدارس و بچه دبستانی های امروزی داشتم و از شهریه این مدارس شکوه کردم.حالا که عیب می جمله گفته شد بهتر است هنرش نیز گفته شود.
در دبستانهای مذکور از صبح تا ظهرکلیه دروس به زبان فارسی می باشد و بعد از ظهر تقریبا همان دروس به زبان انگلیسی ارایه می گردند که در اینصورت دانش آموز گرامی بعد از اتمام دبستان گلیم خود را کاملا از زبان انگلیسی بیرون خواهد کشید.البته پیشتر یعنی در دوران ما به زبان خارجی نیازی نبود....
در دبستان دخترانه دیگر از روسری و مانتو خبری نیست و حتی خانم معلم ها نیز کشف حجاب نموده اند.این امر موجب شده که پدران گرامی تقریبا یک روز در میان برای رسیدگی به وضعیت تحصیلی دلبندشان به مدرسه مراجعه کنند.
دیگر نه تنها از تنبیه خبری نیست بلکه اگر حتی کلمه ای رکیک نثار دانش آموز گردد فردای آنروز ولی محترم،اول و آخرمسئولین مدرسه و آموزش وپرورش ناحیه را یکی خواهد کرد.درست مثل زمان ما که ابزار آلات تنبیه متناسب با سن وتوان دانش آموز پیشرفته تر می شد بطوریکه سیر تکاملی آن بصورت: کشیدن گوش،پس گردنی،گذاشتن خودکار یا مداد لای انگشت ،سیلی،خط کش چوبی یا پلاستیکی،تیپا،ترکه انارمرطوب ، شلنگ و کابل برق بود.سال چهارم معلمی داشتیم ،بی پدر چنان با کابل بچه ها را می زد که از درد صدای شغال سر می دادند(اینجانب بالشخصه تمام موارد فوق را تجربه کردم بجز کابل که آنهم اگر سر بزنگاه از کلاس فرار نکرده بودم کلکسیونم کامل شده بود).
در خاتمه نگاهی نیز به ساعت ورزش این مدارس داشته با شیم.علاوه بر فوتبال و بسکتبال و ...که انتخابی است دانش آموزان باید بالاجبار شنا و ژیمناستیک را هم فرا بگیرند.باز من یاد مدرسه خودمان افتادم که در یک زمین خرایه پشت مدرسه 4 تا تایر پوسیده تریلی فرو کرده بودند و تمام بچه ها به دنبال یک توپ در هم می لولیدند. معلم ورزش هم هر 20 دقیقه یکبار در حالیکه دست راستش به سوتش و دست چپش به جای دیگری! بود از دفتر خارج می شد، 4 تا فحش می داد ودوباره بر می گشت و با مسئول دفترمشغول هر و کر می شد.
غرور یک ملت بر بازوان یک مرد. حالمان به هم می خورد از لوث شدن موضوع از اینکه از این بازار هر کس متاع خویش می برد و بر طبل خود می کوبد. آنچنان به عرش می برمیش که دستمان هم دیگر به او نرسد. زیر لب غر غر میکنیم از این همه فریب. امّا خودمان را فریب ندهیم اصل را فدای فرع نکنیم. خودش را ببینیم. اعتقادش را ببینیم. خلوصش را ببینیم. آن را مال خود کنیم تا آن وقت مستی پیروزی یک هموطن را مزمزه کنیم. آنان کار خود می کنند ما نیز حظ خود بریم.
بعد از اینکه به مناسبت عید سعید فطر با سه روز تعطیلی روبرو شدیم تا به کوری چشم دشمنان شاد باشیم(نقل از مضمون)، تلوزین اقدام به پخش تعداد معتنا بهی فیلم سینمایی نمود.من هم در کنار کانون گرم خانواده این توفیق نصیبم شد تا هر از گاهی از این خیل عظیم فیلم ها حظی ببرم.این بهانه ای شد تا از دوبله های بسیار موتمن سیما بهره مند گردم که سه نمونه از آنها (یکی در همین ایام و دو تا مربوط به گذشته های نه چندان دور) را خدمتتان عارض! می گردم.
- دو نفر با هم وارد کافه ای در یکی از شهرهای اروپا شده و گارسون از آنها سفارش میگیرد.اولی گفت من قهوه می خورم و دومی هم یک آب پرتقال سفارش داد.وقتی گارسون برگشت دو تا آبجو کف کرده تو ماگ نیم لیتری واسشون آورد.
- قرار بود تلوزیون فیلم Ghost Dog (Jim Jarmusch) رو پخش کند.تعریف این فیلم رو زیاد شنیده بودم ، نشستم و تا آ خرشو دیدم.در ابتدای فیلم یک سرقت از خانه رییس یک باند گانگستری انجام شد و تا آخر فیلم به خاطر این دزدی 20-30 نفری کشته شدند.فرداش که از تورج سوال کردم چرا به خاطر یه دزدی مسخره این همه آدم کشته شدند گفت حسابی سر کار بودی!در هنگام دزدی دختر آقای رییس هم منزل تشریف داشتند و دزدان هم بعد دزدی همان کاری را کردند که برادران آب منگل در فیلم قیصر انجام دادند.من هم پشت دستم رو داغ کردم که دیگه فیلمی رو از کانال های خودی نبینم(بگذریم که بعدا فیلم Mystic River رو دیدم و دقیقا همون بلا سرم اومد چون در این فیلم هم برادران آب منگل سری به دختر Sean Penn زده بودند.).
- با سعید رفته بودیم سروش.بعد از اینکه از دیدن فیلم های MBC2 خسته شدیم زدیم کانال3.تو این فیلم پسر جوانی داشت مخ یه دختر خانم رو می زد و می گفت : تو دیگه نباید با اون "پدر" ظالمت زندگی کنی و باید با من فرار کنی.بعد از اینکه پدر دخترک رو دیدیم به یکی معجزات دوبله پی بردیم چون پدر آن دختر 24-25 ساله تقریبا هم سن و سال خود دختر بود!!