گرم

 گرم است. خورشید، باران عطش بر سر شهر می بارد تا از عرق خیست کند. در بعدازظهر گرم، بویِ گندِ عرقِ شرم از آنچه دور میدان میبینی که چیزی جز تحقیر نیست، بلند میشود تا بویش چشمانت را از اشک خیس کند.

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:34 ب.ظ http://4PE.BLOGSKY.COM

سرد است. برف و باران یخ و سرما را بر شتابی فزاینده بر سرت می ریزند تا بلکه نه از عرق که از لطافت ابر خیس شوی. در عصر غم انگیز و خاکستری امروز بوی کفش مرد موتوری که از شدت باران داخل کفشهایش می گریستند و چیزی جز عطش پا برای خارج شدن از آن محیط مسموم را نمی پذیرفت بلند شد تا بلکه به اعجاز چکمه پی ببری

تورج یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ

به جای این تراوشها لطفا اون گزارشتو تکمیل کن.

دختر منتخب دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ب.ظ http://sin-city.blogsky.com

سلام سر بزن به من من آپ شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد