کنسرت گروه شمس از حاشیه تا متن

 جمعه شب گذشته این سعادت نصیب من شد تا با علیرضای عزیز در یک کنسرت وزین شرکت کنیم. وزین هم به جهت محتوایی و هم نقدی که در حدود چهار دست چلوکباب با مخلفاتش وزن داشت که البته اگر بخواهیم به گل آقایی حساب کنیم مصرف یک سال تخمه آفتابگردون همه فیلمها و سریالهای تلویزیونی را تامین میکرد.

شامگاه جمعه است از خیابانهای نسبتا شلوغ ولیعصر و اطراف که می گذری اندکی بعد خود را در مجموعه کاخهای سعد آباد با هوای دلپذیر شبانگاهی می یابی. اصلا انتظار نداشتیم که کنسرت به موقع شروع شود پس خیلی آرام در محوطه قدم میزدیم و آدمیان رنگارنگ را مینگریستم. خاطرتان را جمع کنم که هیچ چهره مشهوری را مشاهده نکردم. البته برخی آقایان محترم آنجا بودند که دیدنشان از چهره های مشهور هم مهمتر بود چون سلام و احوالپرسی با آنها منجر به گرفتن شاخه نوری ارزشمند در تاریکی آن شب میشد. درهای سالن ( زمین چمن کنار کاخ موزه ملت) ساعت ۸:۵۰ باز شد. پس از مدتی یکی از مسوولین محترم برگزاری ضمن عذرخواهی از تاخیر در اجرای برنامه علت آن را عدم حضور عدّه ای از میهمانان عزیز به دلیل ترافیک ذکر کردند وعین این جمله را فرمودند که "تاخیر به خاطر خود شما عزیزان بود."  و گر نه ما که همه چیزمان برنامه دارد و با ساعت اتمی کار می کنیم. ایشان در ادامه سخنان خود از اینکه پایه های دوربین که یکی از آنها بسان گرزی معلق چشم نوازی مینمود ایجاد مزاحمت می کنند و شما آن را با شکیبایی تحمل میکنید معذرت خواهی نمود. این سخن بسیار مودبانه ایشان مانند این است که شما سیلی محکمی به دوست خود بزنید بعد با کمال احترام از اینکه او درد را تحمل میکند تشکر کنید و در صورت دلخواه باز هم بزند.

گروه 10 نفره شمس وارد صحنه شدند. ابتدا قطعه بشنو از نی با همخوانی گروه و نوازندگی نی آغاز شد. پس از آن اشعار دیگری از باغ آتشین شعر مولانا خوانده شد که با همراهی سازهای ضربی شور و هیجان بیشتری برمی انگیخت. کنسرت به مناسبت سال جهانی مولانا برگزار شده بود و تمامی اشعار نیز برگرفته از دیوان وی بود. در میانه اجرای اول سماع گران وارد صحنه شدند و چرخ زنان به سماع مشغول شدند. صحنه زیبا و با شکوهی شده بود لباس مخصوص و بلند سماعگران در هنگام چرخیدن آنها احساس آرامش و خلسه عجیبی داشت که با تمرکز بر حرکت سیال لباس آن را حس میکردی.

برنامه بعد از استراحت 30 دقیقه ای و هم صحبتی با آقایی محترم ادامه پیدا کرد. به نظر من قسمت دوم برنامه جذابتر بود چون در این قسمت عود، سنتور، سه تار و کمانچه به سازها که تا قبل از آن فقط تنبور و سازهای ضربی بود اضافه شد و گروه از یکنواختی آوایی بیرون آمد. شاید این یکنواختی در بخش اول نشانه ای از یگانگی و هم آهنگی باشد که منظور اصلی اشعار مولاناست. بخش دوم برنامه با سماع و اجرای قطعه عاشقان به پایان رسید. در حالی که بیشتر حاضران قصد ترک سالن را داشتند با اضافه شدن چندین چهره جوان به گروه که کیخسرو پورناظری از آنها به عنوان "شاگردان" یاد کرد ترانه مستان سلامت میکند با همراهی تمامی سازهای صحنه و سماع گران اجرا شد. حالا دیگر ساعت 12:30 شب بود و هوای باغ هم خنکتر شده بود. این هم شبی بود با مولانا و موسیقی.

در حاشیه: پس از نشستن بر صندلی خود منتظر فرد خوشبختی شدم که در کنار من خواهد نشست بعد از مدتی انتظار یک پلاستیک خوراکی همراه با یک دوشیزه که دماغشان از صافکاری در آمده بود پهلوی بنده نشستند و چون احساس کردند که خوب جلو را نمیبینند اندکی صندلی خود را از کنار من دور کردند البته کمی بر من گران آمد امّا خوب شد که از اول این حرکت را کرد تا عدم شایستگی اش را برای همصحبتی با من اعلام کند. این خانوم در بیشتر زمان کنسرت مشغول بازی مهیجی در موبایل خود بودند که البته کاملا حق میدهم چون تا آن لحظه همه خوراکیهای پیک نیک را تناول کرده بودند و جز بازی کار دیگه ای نمیشد کرد. صدای دزدگیر خودروی یکی از میهمانان نیز -که حتما از اشخاص خاص بوده اند که ماشین را تا بیخ گوش سالن آورده بودند- در میانه اجراها گوشنواز بود. نمیدانم این دزد از انتظامات آنجا بود یا از میهمانانی که با بلیط وارد محوطه شده بودند به هر حال با وجود آن دزدگیر پر سر و صدا ناکام از دزدیدن ماشین ماند.

 تا بعد

نظرات 3 + ارسال نظر
بوسه یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.bose.blogsky.com

سلام دوست من
امید وارم حالت خوب باشه عزیزم
*************************
یادم بمون یه وقت نرم ز یادت
یادت باشه یادت باشه
کی بود که هی عشقو نشون میدادت
شبا که تنها توی راهی
محو نگاه اون ستاره هائی
یادت باشه که یارت
یه گوشه ای نشسته تو تنهائی
دل ناگرونم که ز یادت برم
نمیره این غصه دیگه از سرم
یادم بمون ای مهربون
یه وقت نشی نامهربون
******************
موفق و سر بلند باشی

سعید یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ب.ظ

معلوم میشه تو هم حواست همش به اون دوشیزه دماغ صاف بوده تا کنسرت :)). توصیفت خیلی قشنگ بید. بازم بنویس.

علیرضا مهدوی دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:10 ق.ظ

تنبور تنها ساز ایرانیه که من هر چی هم زور بزنم ازش خوشم نمیاد با این حال هر وقت اسم گروه تنبور شمس میاد همچین مشتاق میشم ببینم که چه خبره!
یه چیزی هم بگم که البته شاید به خاطره تعصبم رو شهرام ناظری باشه. اونایی که الان کلی به فکر بزرگداشت گرفتن برای مولانا مخصوصاْ بعد از این جریانات اخیر فرهنگی افتادن بد نیست بدونن که شهرام ناظری بیست سال پیش دو تا از ماندگارترین آثار موسیقی ایرانی رو که هنوزم کم رقیب مونده بیرون داد. یعنی یادگار دوست و گل صد برگ.
همین آقای کیخسرو خان هرچی شهرت داره از اون پسرعموی خفنش داره.........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد