بیابان بی کران(کامکارها ۲)

پنجشنبه به اتفاق خانواده و استاد شهرام آقا به دیدن کنسرت کامکارها رفتیم(جای سعید که در کنسرت قبلی ما را همراهی کرد خالی بود).قد بلند،سبیل ،لباس و لهجه کردی مشخصه بارز جمعیتی بود که به دیدن این کنسرت آمده بودند.از میان افراد مشهور هم کمال پور تراب،رضا فرج پوری ،کامبیز گنجه ای، نوربخش و میرزا حبیب  بنی  آنجا بودند.پس از نیم ساعت تاخیر گروه 14 نفره (بر عکس گروههای دیگر که پس از چندی آب میروند ،گروه کامکارها در هر اجرا به تعدادشان افزوده می شود)در لباسهایی کاملا سفید(بسان اشباح) وارد شدند.قطعات کم و بیش با آنچه در کنسرت سال گذشته اجرا شد یکی بود .در ابتدا به مناسبت سال مولانا قطعه "بیابان بی کران" پس از اجرای گروه نوازی شروع شد:

کرانی ندارد بیابان ما                             قراری ندارد دل و جان ما

نکته جالب اجراهای اخیر این گروه یکسان سازی نقش خواننده و نوازنده(به قول خودشون مبارزه با خواننده سالاری) است به نحویکه اکثر اشعار یا به صورت گروهی خوانده می شود یا به صورت سوال-جوابی توسط چند خواننده زن یا مرد(کر) ادا می گردد.به عنوان مثال در قطعه "خانه ام ابریست"(نیما یوشیج) اشعار با همخوانی ارسلان و همسرش اجرا شد.پس از تکنوازی های تار و کمانچه توسط جوانان گروه و اجرای شعری از شاعر آمریکایی(ترجمه شاملو) ، حسن ختام قسمت اول بنام "بیاد مادر" با اشعاری از خیام نواخته شد:

جانی است که عقل آفرین می زندش           صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش

بسیاری از ابیات این قطعه با تکخوانی زنان (البته یک زمزمه بسیار خفیفی هم همزمان توسط یک مرد برای رفع کتی، آواز خانمها را همراهی می کرد) اجرا شد که این امر موجب تاسف،تاثر و تالم شدید پدر اینجانب- به علت پایمال شدن ارزشها و در خطر افتادن اسلام- گردید.پس از اتمام قسمت اول سفید پوشان سالن را ترک گفتند و اردوان(ته تغاری) برای تکنوازی سنتور به صحنه بازگشت و قطعه ای را به استاد و برادر بزرگ خود یعنی پشنگ تقدیم کرد..سبک نوازندگی سنتور اردوان با متاخران خود تفاوت بسیار دارد و بیشتر به نواختن پیانو می ماند تا سنتور.این امر منتقدانی هم دارد که می گویند باید از ساز ایرانی لحن و هویت ایرانی شنیده شود ولی بحر حال در اجرای زیبا وتکنیک بی نقص او شکی نمی توان کرد.در وقت استراحت هم شهرام آقا با دیدن برخی صحنه هاوجلوه های ویژه, یکی دو تا از آن "آه" های جانسوز که از دل بر می آید را به یاد علی آقا سر داد و تو جه عده ای راجلب نمود(حالا اینکه چرا وسط این همه آدم شهرام یکدفعه به یاد علی افتاده بود را باید از خودش پرسید).

 برای اجرای قسمت دوم (کردی) گروه با لباسهای بسیار زیبا تر از قسمت اول وارد شدند.رنگهای آبی(سروره)؛قرمزوسیز پوشش خانمهای گروه بود که با دکور چهلتیکه پشت صحنه هماهنگی جالبی داشت . مردها هم لباس کردی و گیوه پوشیده بودند. قطعات کردی امسال بر عکس پارسال بسیار شاد بود و همین امر شور و حال زیادی را در جمعیت به وجود آورد.قطعه اول به "تارا" تقدیم شده بود(بعدا فهمیدیم تارا همون دختر 2 ساله تپل مپل اردشیر بود که ردیف اول بغل مامانش بود و هر وقت خسته می شد برا ی خودش اون جلو اینور اونور می دوید).در ابتدای یکی از قطعات بیژن دف به دست گرفت-که با تشویق بسیار حاضران مواجه شد- و معنی واقعی دف نوازی را به جوانان گروه نشان داد. در این بین حضور یک عدد گربه هنر دوست که در میان جمعیت رفت و آمد می کرد بسیار با مزه بود.پس از پایان و رفتن گروه, طبق معمول پس از دست زدنهای متوالی گروه دوباره به صحنه بازگشت و آهنگ "اُتورای " که بسیار ضرب و ریتم تندی دارد را اجرا کرد.در این حین احساسات  دو تا از تماشاگر نما ها غلیان کرد و ایشان بار دیگر متاسفانه اسلام را در خطر انداخته ؛شروع به حرکات موزون کردی نمودند.حراست سالن هم با دیدن این صحنه به سرعت طی یک حمله گاز انبری به ایشان یورش برده و آنها را سر جایشان نشاندند!اعضای گروه هم که با دیدن این صحنه چشمهایشان گرد شده بودفوری سر وته آهنگ را هم آوردند تا مجوز اجرای شبهای بعدی لغو نشود.(در پست بعد قرار است ابراهیم گزارش کنسرت"گروه شمس و سماع گران قونیه"را بنویسد)

نظرات 3 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ق.ظ http://khoroush.persianblog.ir

آقا، حیف که اونجا نبودم ازت عکس بگیرم!

علی سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ

با این توصیفات مشخصا این بیابان هم بی کران بوده هم بی ...

سعید سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:17 ب.ظ

آقا می گم حای خالی منو با استاد گرامی آقای آ‌زادگان پر می کردی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد