وارد "بن" که می شوی مواجه می شوی بایک مجسمه.ازدور به امیرکبیر می ماند اما نزدیکترکه می شوی نوشته شده است :میرزاحبیب دستان بنی.روی "بنی" اش هم تاکید شده !گیرم که پیشینیانشان وی را از زادگاهش به واسطه سوالهای سفیهانه رمانده اند(بنا بر اقوال مسموع) وحالاخود سنگ همشهری بودن را به سینه می زنند!فرقی هم نمی کند که وضعیت کنونی بن چگونه است چه برسد به زمان میرزا (دوره فتحعلیشاه قاجار) که قریه ای بیش نبوده از توابع اصفهان. بی سبب هم نیست که اوخود را با نام میرزا حبیب اصفهانى(نه بنی) در کتاب هایش معرفی کرده است. جالب تر این که این سنت هنوز هم بین بنی ها هست که مثلا اگر در سفر بپرسند اهل کجایید می گویند اصفهان!!!
میرزا حبیب از پیشگامان تحول در نثر و ترجمه فارسى است.ترجمه کتابهاى حاجى باباى اصفهانى، ژیل بلاس و مردم گریز به قلم او، در زمرهشاهکارهاى نثر فارسى معاصر است. او در عین حال شاعر (متخلص به دستان)، ادیب، از پیشگامان تألیف نخستین دستورهاى زبانفارسى و از دگراندیشان تبعیدى عصر قاجار بود که در سال ۱۲۸۳ هجری قمری به جرم دهری بودن از تهران تبعید شده و از ترس جان ناچار می شود به ا ستامبول فرار کند. او به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و فرانسه تبحر داشته است.
"سرگذ شت حا جی بابای اصفهانی":
جیمز موریه طی مدت شش سالی که به عنوان منشی سفارت انگلیس در ایران فعالیت داشته است باآداب و رسوم ایرانیان و زبانهای فارسی و ترکی آشنا می شود. او در کتاب بالا که آمیزه ای است از سفرنامه و داستان آدم های فاسق وبی مرام، سعی دارد فساد دربار فتحعلی شاه، سنت های ناپسند دین اسلام (مخصوصأ مذهب شیعه) و اوهام وخرافات عامه ی مردم را از زبان حاجی بابا، درویش صفر و دیگران به باد انتقاد بگیرد. تسلط کم نظیرى که موریه در توصیف ظرایف و دقایق جامعه ایران آن روزگار از خود نشان داده این فرضیه را پیش کشیدهاست که این کتاب نمىتواند به قلم او باشد و ممکن است ویرایش یا ترجمه متنى فارسى بوده، یا ایرانى صاحب قلم و دقیق النظرى با اوهمکارى داشته است؛ به ویژه آنکه در مقدمه موریه بر کتاب، این گونه وانمود شده است که نسخهاى خطى حاوى سرگذشت حاجى بابا به دست وى افتاده است و او براى وقوف به احوال و عادات آسیاییان به نشر آن اقدام مىکند.مجتبى مینوى به جد معتقد است که موریه نمىتواند نویسنده اصلى حاجى بابا باشد.پرویز ناتل خانلرى هم تردید دارد که موریه نویسنده کتاب باشداماسید محمد على جمالزاده که به کتاب حاجى بابا و ترجمه فارسى آن علاقه خاص داشته و در این باره تأمل و تفحص بسیارى کرده است،خلاف آن دو، بر این باور است که نویسنده کتاب کسى جز جیمز موریه نمىتواند باشد، و چندین دلیل در اثبات مدعاى خود و در ردنظر مخالفان ذکر کرده است.
کتاب، سرگذشت پرماجراى یک ایرانى از مردم اصفهان است که در سفر زیارتى به خراسان، اسیر ترکمانان مىشود، به ترفندى ازچنگ آنان مىگریزد، به شهر و دیارهاى مختلف سفر مىکند، پیشههاى گوناگون در پیش مىگیرد، به کسوت صاحبان حرف مختلف درمىآید، به اعماق جامعه مىرود و این ماجراها را با طنز و هزل و هجو در مىآمیزد و فقر و ادبار جامعه، ضعفهاى اخلاقىِ صنفهاىگوناگون مردم، فساد و تباهى اجتماع، دیانت ریایى و مذهب دروغین، سالوس و نیرنگ سیاستمداران، فساد دیوانیان، عیبهاى کوچک وبزرگ عاملان و مأموران، طبقات جامعه از شریف و وضیع، مقامات کشور از صدر تا ذیل را برمىشمارد و وصف مىکند و خلاصهاخلاق و اطوار و احوال ایرانیان آن عصر را بىمحابا به باد انتقاد و سخره مىگیرد و از هیچ نیش و طعنى در حق طبقات مختلف ملتفروگذار نمىکند و در این راه تا آنجا پیش مىرود، یا به گمانعدهاى دامنه انتقاد را به حدى از زیادهروى بسط مىدهد که هیچ معیار و ارزشى از نیش نقد او مصون نمىماند، و از این روست کهنویسنده کتاب را غرض ورز، بدخواه و به شدت مخالف ایران و ایرانیان شمردهاند*.
در پست های آینده در مورد ایشان بیشتر خواهم نوشت تا با آثارش(ترجمه سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه ی انگلیسی؛ ترجمه کمدی مردم گریز مولیر ؛ دستور سخن ؛ دبستان فارسى ؛ خلاصه رهنماى فارسى ؛ و رهبر فارسى ) بیشتر آشنا شوید.
*بخشی از مقاله آقای عبدالحسین آذرنگ در مجله فرهنگی و هنری بخارا٬شماره ۲۷
آقا این احوالات میرزای بنی را خواندیم و بسیار لذت بردیم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتیم. تحت تاثیر قرار گرفتنی که این نظر را اینگونه نگاشتیم! مستدام باشید!
مطالب جالبی بود ولی بهتر نبود کمی فکر میکردید بعد این مطالب را مینوشتید؟شما که بیشتر ازبنی ها سنگ همشهری بودن میرزا را به سینه میزنید(البته به غلط)