هفته پیش می بایست به یک ماموریت دو روزه می رفتیم.در این سفرتوفیق همراهی علی براتی که عمری را در سفرهای اداری سپری کرده و در حال شکستن رکورد مارکو پلو می باشد نصیبم شد.به علت نبودن بلیط اهواز؛ به شیراز رفتیم و از آنجا با راننده به سمت مقصد به راه افتادیم.مسیر بسیار زیبایی بود؛سر سبز و بکر که با مقدار زیادی چاشنی فقر در آمیخته بود. راننده هم آدم ساکت و محتاطی بود. در ابتدای مسیر رادیو را روشن کرد و ما مجبوربودیم به برنامه های متنوعی از قبیل کارو کارگر؛گفتگوی خانواده؛تفسیر سیاسی روز؛دعای روز دوشنبه ؛سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین و.... غیره گوش فرا دهیم تا اینکه بعد از دو ساعت برنامه آواها و نواها با یک موسیقی زیبا شروع شد . من هم که از آهنگ خوشم آمده بود دست به گناه کبیره ای زدم و بدون اجازه آقای راننده صدای رادیو را اندکی زیاد کردم که این امر بر ایشان گران آمد و با چشم غره ای خفیف فورا رادیو را خاموش کرد!
فردای آنروز راننده دیگری با ما بود که بر عکس اولی لا ینقطع از هر دری حرف می زد و جابلقا را به جابلسا؛ری را به رم و بِن را به بُن وصل می کرد. هر جا هم که می رفتیم دنبال ما می آمد تا اینکه یک جا من از ایشان خواستم ما را با مسوول مربوطه تنها بگذارد. این امر نیز بر ایشان بسیار برخورد کرد به نحوی که تا آخر روز لام تا کام چیزی نگفت.
روز آخر هم به شیراز رفتیم. شیراز طبق معمول زیبا و دوست داشتنی بود. بر حسب اتفاق علیرضا آزادگان را با شمایلی جدید آنجا دیدیم. آلبته این شمایل جدید باعث نمی شد که او ما را از عنایات خاص! خود محروم سازد. در خاتمه نیز با یک صحنه بسیار مهیج ؛فرهنگی و به قول علیرضا با کیفیت عالی "قمه کشی" مواجه شدیم که حقیربه علت مسایل یزدی- امنیتی به سرعت صحنه را ترک کردم .علاقه مندان می توانند برای دانستن جزییات بیشتر در این زمینه به آقایان براتی و یا آ زادگان مراجعه نمایند.
با اجازه کی بن رو به بن وصل میکرد؟؟؟!!!
حالا ما علی رضا یا علی براتی رو چطور پیدا کنیم و داستان رو بشنویم؟!!!!!!!!!!
من شما رو می فرستم ماموریت که برید با مسوول مربوطه!! تنها بمونید؟؟!!. یا سریع این مامور مربوطه را میارید اینجا یا ... ضمنا این چاشنی فقرم خیلی با حال بود :-)