کتاب ارباب حلقه ها را تمام کردم فیلمش را هم چند وقت پیش دیدم البته به غیر از قسمت دوم. جدا از همه هیجانات و زیباییهای فیلم و صد البته خود کتاب یک بخش از این داستان بیشتر برایم قشنگ آمد.
گولوم شخصیتی است که همواره در تعقیب حاملین حلقه میرود و یک خطر محسوب میگردد چون او به دنبال حلقه است. در چند جای داستان موقعیتی پیش می آید که خواننده با تمام وجود میخواهد که از شر گولوم راحت شود امّا قهرمانان داستان این کار را نمی کنند. آنقدر این خارش عصبی (گولوم) با داستان پیش می آید که در پایان که حامل حلقه (فرودو) دچار وسوسه حلقه میشود با درگیری و کندن انگشت فرودو خود به چاه هلاکت می افتد و حلقه نیز با او نابود میگردد. گندالف در جایی گفته بود : "شاید گولوم هم در نابودی این حلقه ماموریتی دارد."
ما همه چه خوب و چه بد ماموریتی داریم امّا اینکه کداممان کدام ماموریت را بر عهده گرفته ایم یا انتخاب کرده ایم به خودمان بستگی دارد. و همه روزی آن را به پایان خواهیم رساند
-کوتاه 2:
مردم جوری حرف می زنند که همه چیز را می دانند امّا اگر جرات کنی که یک سوال بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند.
بخشی از "11 دقیقه" نوشته: پاولو کویلو
تو هم مثه تورج چه حالی داشتی اون کتاب رو خوندی. از همون اول که بهتون گفتم حلقه می افته تو اتیش.
سلام خوبی.. بیا آخرین نوشته ام رو بخون که دیگه از وبنویسی دست کشیدم .. خداحافظ دوست من
بگذار تا بگویند
هر فحش کینه توزان
از ناسزای ایشان
شد صبر ما فروزان
بگذار تا بکوبند
با گرز دین سرم را
هرگز نشد دلم سرد
بل شد قوی ازیشان
دانم که عاقبت چیست
یا مرگ یا ظفر را
حاشا که دل به این ره
هرگز نشد پشیمان