در راه خانه تا کارپیرمردی سوار اتوبوس می شود که وضع ظاهری مرتبی داردومثل جوانها تیپ می زند!هرروزصبح روزنامه به دست وارداتوبوس می شود و روی صندلیی می نشیند که پشتش به راننده است.هر ازگاهی سرش راازروزنامه بلند می کند وازمناظرطبیعی داخل اتوبوس حظ می برد و دیدی می زند تا خدای ناکرده کسی از قلم نیفتد! فکر می کنم امروز روزنامه مطلب قابل توجهی نداشت یا شاید هم جنس خیلی خیلی لطیفی در اتوبوس بود!!!!!
سلام به ۴ pe فکر نمی کنید خیلی خودتونو تحویل گر فتید
خوب که چی؟
تو چی کار داری به زندگی مجردی و خصوصی یک مرد پیر خسته و تنها ! تو خجالت نمی کشی؟ از این روزها برای تو هم هست ها!
نه که خودت وقتی تو اتوبوس یا جای دیگه هستی فقط جلو پاتو نگاه می کنی و از مناظر طبیعی هم فقط درخت و گنجشک و آسمون رو دید می زنی .نمی خواد دیگه به پیرمرد گیر بدی.
خدا چشم رو برای نگاه کردن داده دیگه الان نگاه نکنه پس کی نگاه کنه
افسشث