خیلی سالها پیش٬ همسایه مان عبدالصمد٬ درمراسم ازدواج پسرش در حین آشپزی سوخت و بهانه داد دست فرصت طلبانی مثل ما تا شعرزیر را بر وزن شعرمعروف "دریغا ای دریغا ای دریغا" بسراییم:
چه بد کردم که افتادم تو دیگبر۱ کسی یارم نشد جزعلی اکبر۲
فوتای۳ قرمزی گردن نهادند غولوم و مسعود وعلی اصغر۴
مرا بردند به بیمارستان۵ بن دکترها گفتن ای عبدالصمد جن۶
چطور شده که اینطور شده ای تو به پایم ریختند ماسه و شن۷
البته ما شعرهای گروهی دیگری نیزسرودیم وبعضی هایش راهم مثل شعری حماسی با مطلع "خیزای اروج کچل۸ سوی خانه ی پچل۹"فروختیم به قیمت ۲۵ تومان٬تومان آنزمان که هنوزیورووجود خارجی نداشت!!!
۱- دیگ کوچک.
۲- نوه بزرگ عبدالصمد.
۳- فوته همان لنگ است. در بن رسم بر این است که اگر کسی بمیرد٬ صاحب عزا هوله(قطیفه)ی سفید بر گردن می اندازدواینجا لنگ قرمز انداختن هم صنعت تضاد دارد٬هم ایهام!
۴- دیگر نوادگان عبدالصمد.
۵- مراد همان بهداری است که به صورت یک غلط مصطلح ورایج در آمده است.همینطور است تزریقاتچی وبهیار٬که هردودکترتلقی می شونددربن!
۶- یک شخصیت زنده در بن و نماد قدکوتاهی.
۷- بیمار دچار توهم بوده و احتمالا پانسمان راباگچ گرفتن اشتباهی گرفته است.
۸- اروجعلی ازقدیمی ترین وزحمتکش ترین رفتگران شهرداری.
۹- به فتح پ و چ به معنی کثیف وبه هم ریخته(messy).
سلام !
آقا خیلی خوشوقت شدم هم از این نگارش زیبا و هم از اینکه بعد از مدتها دوباره بر سر ذوق آمدین و ما رو از افاضاتتان مفتتیض کردین. در اینجا شاعر میفرماید:
محبوب من با صبر بیا...
۲۵ تومان آن زمان هم خیلی پول بوده ها. اگه ادامه میدادی کار و بارت سکه میشد تا الان.
خوبه هاااا
سلام
خدایی چرا اینقدر کم مینویسین؟
من که کلی خندیدم